دنیای من

از چهارشنبه اون هفته تا امروز به غیر از شنبه که ۲/۵ ساعت تلفنی صحبت میکردم و خونه بودم، درگیر بیرون رفتن و خرید عقد دوست و عقد دوست و خرید خونه و نوبت دندونپزشکی و رفتن به شهر مجاور گذشت

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

تموم شد!!! یعنی تمومش کردم
حال من چطوره؟ خیلی ناراحتم، خیلی خیلی
از اینکه اونی که باید به دلم بشینه، نمیاد
خدایا نمیدونم چی دارم میگم ولی از ذهنم گذشت اگه اشتباه میکنم، برش گردون

تموم شد!!! یعنی تمومش کردم
حال من چطوره؟ خیلی ناراحتم. خیلی خیلی
از اینکه اونی که باید به دلم بشینه، نمیاد
خدایا نمیدونم چی دارم میگم ولی از ذهنم گذشت اگه اشتباه میکنم، برش گردون

اگه اشتباه نکنم، سه شنبه ظهر که رسیدم خونه، میم از دل درد شدید به خودش می‌پیچید و بین اون کلی بالا آورد!!! یه دل درد ۵_۶ ساعته

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

چهار سال پیش چنین روزی و ساعتی در تدارک و آماده شدن برای دفاع بودم. روزی بود که وجودم سراسر از افتخار و خوشحالی بود.. شاید بگم آخرین موفقیت و حس خوب به خودم اون روز بود. تا حالا نتونستم از مدرکم استفاده کنم و بهش افتخار کنم ولی امیدوارم امیدوارم کاری در حیطه اش و کاری که لیاقتم را نشون میده، نصیبم بشه

چهار سال پیش چنین روزی و ساعتی در تدارک و آماده شدن برای دفاع بودم. روزی بود که وجودم سراسر از افتخار و خوشحالی بود.. شاید بگم آخرین موفقیت و حس خوب به خودم اون روز بود. تا حالا نتونستم از مدرکم استفاده کنم و بهش افتخار کنم ولی امیدوارم امیدوارم کاری در حیطه اش و کاری که لیاقتم را نشون میده، نصیبم بشه

چهار سال پیش چنین روزی و ساعتی در تدارک و آماده شدن برای دفاع بودم. روزی بود که وجودم سراسر از افتخار و خوشحالی بود.. شاید بگم آخرین موفقیت و حس خوب به خودم اون روز بود. تا حالا نتونستم از مدرکم استفاده کنم و بهش افتخار کنم ولی امیدوارم امیدوارم کاری در حیطه اش و کاری که لیاقتم را نشون میده، نصیبم بشه